سلام ... خدا با شماست.
----------------------------
ياد اون طوطي اي افتادم كه از قفس فرار كرد تا به جنگل سرسبز برسه و بعد ميون راه براي خستگي گرفتن كنار مرداب نشست و آنقدر از آب گنديده و لجن هاي اون خورد تا وقتي كه به اون عادت كرد و ديگه دلش نمي خواست به جنگل سبز بره و حتي اگه ميخواست ديگه توانش رو نداشت چون لجن ها بدنش رو ضعيف كرده بودن پراش ريخته بود و كسي شايد ديگه نميشناختش... و ديگه هوس قند و فندق و پسته نميكرد هر چي بود همون لجن بود و آب گنديده.
-----------------------------
خوش بحال كسايي كه از اين دنيا رد ميشن بدون اينكه بهش آلوده بشن و بدون اينكه يادشون بره جاي ديگه اي ميخوان برن و مقصد همين دنيا نيست.